جزیره ابن عمر
جَزیرۀ اِبْنِ عُمَر، شهری کهن که امروزه در جنوب شرقی ترکیه نزدیک مرز سوریه و عراق در استان ماردین قرار دارد و مردم ترکیه آن را به اختصار جیزره یا جِزره میخوانند.
در وجه تسمیۀ آن روایاتی گوناگون در دست است. پارهای بنای آنرا به یوسف بن عمر، امیر عراقین (121-126ق / 739-744م)، بعضی همچون ابن خلکان به عبدالعزیز بن عمر از مردم بَرقَعید از توابع موصل، و برخی نیز به اَوس و کامل، پسران عمر که ناشناختهاند، نسبت میدهند (ابن خلکان، 3 / 349-350)؛ گاه نیز آن را جزیرۀ ابن عماره (ابن ندیم، 67) یا جزیرۀ بنی عمر (قدامه، 176) یا جزیرۀ عمریه (بدلیسی، 158) خواندهاند اما گزارشهای متعدد دیگر بنیادگذار شهر را حسن بن عمر بن خطّاب تغلبی میدانند که آن را بعد از 200ق / 816 م و قبل از 250ق / 864 م بنا نهاد (یاقوت، بلدان، 2 / 79؛ قس: ابن شداد، 3(1) / 213؛ دمشقی، 190). اگرچه روایات یادشده جزیرۀ ابن عمر را شهری نوبنیاد و اسلامی میدانند (نیز نک : ابن شداد، همانجا)، اما بهنظر میرسد که دیرینگی آن به پیش از اسلام میرسد. برخی این شهر را همان قردی (باقردى) یا بازَبدای کهن دانستهاند (ابن حوقل، 1 / 219؛ قس: یاقوت، همان، 1 / 466؛ EI2, III / 960). بنابر روایتی این شهر را اردشیر بابکان بر روی ویرانههای روستای کاسترا در کرانۀ دجله در منطقۀ بازبدی از نو بنیاد نهاد، و نامی ایرانی بر آن گذارد (غندور، 15، 62-63؛ حمدالله، 103).
جزیرۀ ابن عمر در کرانۀ غربی (راست) رود دجله، نزدیک محلی که این رودخانه از خاک ترکیه بیرون میرود، واقع است («دائرةالمعارف ... »، VIII / 37). رود دجله که از درههای تنگ کوههای توروس سرچشمه میگیرد، وارد بخش بالایی ناحیۀ جزیره یا الجزیره (ناحیۀ شمالی بینالنهرین شامل دیار ربیعه، دیار مُضَر و دیار بکر) میشود که دشتی است پهناور و شهر در آغاز آن واقع است. جزیرۀ ابن عمر در خمیدگی رودخانه بنا شده است، چنانکه دو سوی آن در تنگترین نقطه با جویباری مرتبط میشود؛ از اینرو، شهر موقعیتی جزیرهمانند یافته، و نامگذاری شهر از اینجا ست (غندور، 16، 21؛ EI2، همانجا).
منابع اسلامی جزیرۀ ابن عمر را ناحیهای از دیار ربیعه (با مرکزیت موصل) دانستهاند که شهرهای فَیشابور، باعَیناثا، مُغیثه و زَوَزان از اعمال آن بود و به فاصلۀ 3 روز راه (یا 30 فرسخ) در شمال موصل قرار داشت و شهری بود بسیار آباد و حاصلخیز با درختان میوه و آبهای روان که بر آن آسیابهایی ساخته بودند. خندقی هلالیشکل گرد شهر کنده بودند که آب در آن جریان داشت (اصطخری، 75؛ ابن حوقل، 1 / 224-225؛ مقدسی، 54، 137؛ یاقوت، همان، 2 / 79، المشترک، 102؛ ابن شداد، 3(1) / 5 ، 213، 216؛ ابوالفدا، 282-283؛ عبّاره، 3 (1) / 5). شهر دارای بارویی بود با 3 دروازه (نک : ابنشداد، 3(1) / 213، 214) و راهی پلکانی (باب البُوَیبة) در بیرون شهر که پیاده نظام از آن عبور میکردند (ابن اثیر، الکامل، 10 / 144). به جز جامع قدیم شهر، جامعی نیز بعداً توسط شِبلالدوله، از موالی ملک رحیم بدرالدین لؤلؤ حاکم موصل (631-657 ق / 1234-1259 م)، ساخته شد. افزون بر این، ابن شداد از وجود 80 مسجد کوچک، یک بیمارستان، 14 حمام، 30 بوستان درون باروی شهر و 8 قلعه در اطراف آن یاد کرده است (3(1) / 214-215).
با تغییر اوضاع سیاسی و نظام مالی، جزیرۀ ابن عمرگاه از دیار مضر و گاهی از دیار بکر بهشمار میرفت (غندور، 18-19).
در 460م شاپور دوم منطقهای را که بعداً جزیرۀ ابن عمر نامیده شد، تصرف، و برای شهرها حاکمانی تعیین کرد. رومیها شماری از آن شهرها را بازپس گرفتند (نک : همو، 26-28). منطقۀ جزیره در 17 یا 19ق / 638 یا 640 م توسط عیاض بن غنم فتح شد و به دست مسلمانان افتاد (نک : ابن اثیر، الکامل، 2 / 532-534؛ ابن شداد، 3(1) / 7-9). بعدها در روزگار امویان، این منطقه یکچند به دست خوارج افتاد (نک : ابن عبدربه، 6 / 248، 252). پس از آنکه حسن بن عمر بن خطاب تغلبی جزیرۀ ابن عمر را تأسیس و یا به روایتی بازسازی کرد، خود او و سپس برادرش احمد بر آنجا ولایت یافتند (ابن شداد، 3(1) / 216). از 293ق / 906م که خلیفه مکتفی امارت موصل را به امیر حمدانی، ابوالهیجاء عبد الله بن حمدان، وا گذارد، حکومت حمدانیان در جزیرۀ ابن عمر نیز آغاز شد (غندور، 73). چندی بعد در 317ق / 929م ناصرالدولۀ حمدانی بر این مناطق امارت یافت (ابناثیر،همان، 8 / 213، 217؛ غندور، 75). پس از مرگ وی و کشمکشهای داخلی حمدانیان، عضدالدولۀ دیلمی در 369ق / 979م بر قلمرو آنان مستولی شد. حمدانیان شورشهای خوارج و حملات قرامطه را در ناحیۀ جزیرۀ ابن عمر به سود خلافت سرکوب کردند (همو، 75-76، 79-81، 85). روزگار آنان دوران آبـادانی و رونق اقتصادی جزیرۀ ابـن عمر بود (نک : ابن حوقل، 1 / 224-225).
در373ق / 983م، «باد» ــ کردی از کردهایحُمَیدی ــ قدرتی یافت و لشکریان بویهی را شکست داد و بر موصل و توابع آن، ازجمله جزیرۀ ابن عمر دست انداخت. وی در 380ق / 990م در نبرد با امیران حمدانی کشته شد و خواهرزادهاش ابوعلی بن مروان بر قلمرو وی، دیار بکر و جزیرۀ ابن عمر چیره شد (ابن اثیر، همان، 9 / 35-36، 70-72؛ ابن شداد، 3(1) / 129، 217).
جزیرۀ ابن عمر در 421ق / 1030م و 433ق / 1042م به محاصرۀ قرواش عُقَیلی و غزها درآمد، اما مروانیان سلطۀ خود را بر این شهر نگاه داشتند (نک : ابن اثیر، همان، 9 / 358-387، 396-397). در 448ق / 1056م طغرلبک سلجوقی به جزیرۀ ابن عمر لشکر کشید و نصرالدوله ابن مروان را در آنجا محاصره کرد. ابن مروان با فرستادن اموال و هدایایی گرانبها میانۀ خود را با او بهبود بخشید و از تلاش خویش در حفظ مرزهای اسلامی و جهاد با کفار یاد کرد (همان، 9 / 630، 10 / 18). سرانجام در 478ق / 1085م ابن جهیر (ه م) از سوی ملکشاه سلجوقی، جزیرۀ ابن عمر را محاصره کرد و به یاری گروهی از اعیان شهر آنجا را بگرفت و دولت مروانیان را برچید (همان، 10 / 144؛ ابن شداد، 3(1) / 217- 218). حاکم معزول جزیرۀ ابن عمر، ناصرالدوله منصور، پس از مرگ ملکشاه (485ق / 1092م) از بغداد روانۀ جزیرۀ ابن عمر شد و حکومتش را در آنجا بازیافت تا آنکه جَکَرمِش، مملوک پیشین ملکشاه، در 487ق / 1094م این شهر را از دست وی بیرون کرد (همو، 3(1) / 218). منصور بن مروان در 489ق در زندان درگذشت (ابن اثیر، همان، 10 / 256) و از آن پس، جزیرۀ ابن عمر به امارت موصل ضمیمه شد و به حاکمانی که در طاعت سلاطین سلجوقی و امیران موصل بودند، اقطاع داده شد (نک : غندور، 111-115).
از 521 ق / 1127م جزیرۀ ابن عمر به تصرف اتابکان زنگی موصل (نک : ه د ، آل زنگی) درآمد. عمادالدین زنگی در این سال جزیرۀ ابن عمر را محاصره کرد و پس از درگیریهایی با ممالیک بُرسقی، آنجا را به صلح گشود (ابن اثیر، التاریخ ... ، 36؛ ابن شداد، 3(1) / 220-222). پسر و جانشین وی، سیفالدین غازی، جزیرۀ ابن عمر را در 541 ق / 1146م به ابوبکر دُبَیسی اقطاع داد. دبیسی در 551 ق مرد و قطبالدین مودود زنگی شهر را پس از 3 ماه محاصره، در صفر 553 / مارس 1158 از دست جانشین او، غُلبک، بیرون کرد و در عوض اقطاعی دیگر بدو داد (ابن اثیر، الکامل، 11 / 221؛ قس: ابن شداد، 3(1) / 222-223).
هنگامی که سنجر شاه زنگی بر جزیرۀ ابن عمر امارت داشت، لشکریان صلاحالدین ایوبی را در نبرد برضد صلیبیان یاری و همراهی کرد (ابن اثیر، همان، 12 / 53-54؛ غندور، 134). چندی بعد صلاحالدین از وی مکدر شد و به عزالدین مسعود، حاکم موصل، اجازۀ لشکرکشی برای تصرف جزیرۀ ابن عمر را داد. اما در 587 ق / 1191م پس از 4 ماه محاصره کار به صلح انجامید و سنجرشاه جزیرۀ ابن عمر را نگاه داشت و نیمی از توابع آن را به مسعود وا گذاشت (ابن اثیر، همان، 12 / 60-62، التاریخ، 184). در سالهای بعد نیز حاکم موصل کوشید تا جزیرۀ ابن عمر را تصرف کند (نک : همو، الکامل، 12 / 284-286؛ ابن واصل، 3 / 190-192). عاقبت در رجب 649 / سپتامبر 1251 بدرالدین لؤلؤ حاکم موصل در لشکرکشی خود به جزیرۀ ابن عمر، ملک مسعود شاهان شاه بن محمود، آخرین فرمانروای اتابکی این شهر را دستگیر کرد و پسرش سیفالدین اسحاق را به نیابت در آنجا گمارد (ابن عبری، 456؛ ابن شداد، 3(1) / 243- 244).
به دنبال سقوط بغداد به دست هلاگو (656 ق)، در اوایل سال 660 ق / 1261م سنداغو، سردار مغولی، جزیرۀ ابن عمر را به صلح گشود و نایب آنجا را کشت و حاکمی نصرانی بر این شهر گماشت (ابن فوطی، 377، 379). پس از آن جزیرۀ ابن عمر تحت 8 حاکمیت جانشینان هلاگو (ایلخانان) و نایبان آنها بود (نک : غندور، 178-180) و ایلخانان در آنجا دارالضربی تأسیس کردند (نک : لین پول، VI / 14, 16, 29, 40).
در 718ق / 1318م به علت شیوع وبا در عراق و نواحی جزیره، جزیرۀ ابن عمر نیز از سکنه خالی شد (مقریزی، 3 / 3). در پی زوال دولت ایلخانی (736ق / 1336م)، جمعی از امرای ایشان بر جزیرۀ ابن عمر استیلا یافتند و از 756ق / 1355م این شهر احتمالاً تحت نفوذ ممالیک درآمد (نک : غندور، 180، 184-187). هنگامی که ابن بطوطه در اواسط سدۀ 8 ق / 14م از جزیرۀ ابن عمر دیدار میکرد، آن را شهری بزرگ و نیکو یافت که بیشترش ویران بوده است (ص 236).
در 796ق / 1394م زمانی که تیمورلنگ عراق و دیار بکر را گرفت و متوجه ماردین شد، عزالدین کردی حاکم جزیرۀ ابن عمر به حضور وی رسید و اعلان فرمانبرداری نمود و بدین وسیله شهر را از کشتار و ویرانی نجات داد (غیاثی، 190؛ حمدانی، 190). در حدود سال 814 ق / 1411م قرا عثمان آق قویونلو، دلمشغولی قرایوسف قراقویونلو را در دفع حملۀ شاهرخ غنیمت شمرد و سلطۀ خود را بر دیار بکر و جزیرۀ ابن عمر گسترد (نک : عزاوی، تاریخ العراق ... ، 3 / 32؛ غندور، 191). در زمان فرمانروایی اوزون حسن در 860 ق / 1456م در جزیرۀ ابن عمر و نواحی آن بیماری طاعون شیوعی گسترده یافت که بر اثر آن مردم بسیاری جان باختند (همو، 193، حاشیۀ 51).
یک سده پس از استیلای آق قویونلو، در 914ق / 1508م شاه اسماعیل صفوی متصرفات آنان از جمله جزیرۀ ابن عمر را بر قلمرو خود افزود و ادارۀ آن را به امرای محلیِ کُرد واگذارد (بدلیسی، 166 بب ؛ عزاوی، تاریخ النقود ... ، 88؛ رُهر برن، 9؛ غندور، 193).
چندی پس از پیروزی عثمانیها در نبرد چالدران (920ق / 1514م) بر شاه اسماعیل صفوی، محمدپاشا بیغلو، حاکم دیار بکر، جزیرۀ ابـن عمر را بـه تصرف درآورد (نک : بدلیسی، 537-539؛ غندور، 194-195). جزیرۀ ابن عمر که در تشکیلات اداری عثمانیان جزو ایالت دیار بکر شمرده میشد، در میان دیگر نواحی اهمیتی ویژه یافت و ترکان آن را مرکزی برای ادارۀ مناطق اطراف کردند، به گونهای که از 941ق / 1535م که سیداحمد کردی به امارت آنجا رسید، بر موصل برتری یافت و کردها با حمایت عثمانی به نوعی استقلال دست یافتند («دائرةالمعارف»، VIII / 38؛ EI2, III / 961؛ غندور، 196).
جزیرۀ ابن عمر در واقع در سدۀ 11ق / 17م خودمختاری خود را بازیافت (EI2، همانجا). ولی از 1246ق / 1830م تحت حاکمیت مستقیم عثمانی درآمد و بدرخان بیگ (پاشا) حاکم جزیرۀ ابن عمر شد. در 1262ق / 1846م عشایری را که در حومۀ آن پراکنده بودند، همه را به استانبول فرستادند. از 1399ق / 1979م و پس از آنکه حجگزاران از دروازۀ خابور عبور میکنند، جزیرۀ ابن عمر رونقی افزون یافت («دائرة المعارف»، VIII / 39).
جزیرۀ ابن عمر به سبب موقع طبیعیاش، دارای رشد اقتصادی و توسعۀ عمرانی پویا بوده است. خاک حاصلخیز، آبیاری آسان به کمک آب دجله، هوای مدیترانهای و بارانهای زمستانی و فصول منظم سال از عواملی است که کشاورزی را از مهمترین منابع اقتصادی این شهر ساخته است (غندور، 203-204). از محصولات آنجا شهد گیاهی، گردو، بادام، فندق، کشمش، عسل و روغن بود. این شهر به پرورش اسب نیز مشهور بود و دامپروری در آنجا رواج داشت (مقدسی، 145؛ لسترنج، 124؛ غندور، 207-208). از صنایعی که از دیرباز در جزیرۀ ابن عمر رایج بوده، پشم ریسی و حریر بافی است. کفشدوزی، درودگری و آهنگری از دیگر صنایع آنجا بود (همو، 209). جزیرۀ ابن عمر همچنین مهمترین رودْبندر منطقۀ جزیره و بارانداز کالاهای ارمنستان و بلاد روم و میافارقین، و دارای بازار و تجارتی دائمی بود. کشتیها مازاد محصولات و تولیدات شهر را با کشتی و از طریق دجله به موصل میبردند. افزون بر این، قرار گرفتن جزیرۀ ابن عمر در مسیر راههای زمینی تأثیری بسیار در فعالیتهای بازرگانی آن داشت (ابن حوقل، 1 / 225؛ غندور، 22-23، 209، 211، 217-221؛ لسترنج، 124-125).
کردها از قدیمترین اقوام ساکن در شهر بودند و بعدها ترکمانها نیز در کنار آنان سکنا گزیدند و هر دو گروه در زمان اتابکان جزو عناصر اصلی سپاه بودند. قبایل عرب همچون تغلب که از قبل از اسلام در محل جزیرۀ ابن عمر میزیستند، به سبب مجاورت با روم اغلب بر آیین مسیحیت بودند. پس از فتح اسلامی نیز طوایفی از قبایل عرب در این منطقه ساکن شدند. سریانیهای جرامقه (گرامیان) ظاهراً از دیگر گروههایی بودهاند که در جزیرۀ ابن عمر میزیستند (غندور، 230-234). بهجز مسلمانانِ اهل سنت که بیشتر ساکنان شهر را شکل میدادند، گروههای مذهبی دیگری همچون شیعیان، یزیدیها، ترکان شبک یا شاباک، مسیحیان و یهودیها از عناصر جمعیت شهر بودند. در این شهر اسقفنشینهای نسطوری و یعقوبی از پیش از اسلام و پس از آن به وجود آمده، و دیرهایی در شهر برپا بود (نک : همو، 235-263، 268).
جزیرۀ ابن عمر از مراکز علمی و فرهنگی در تمدن اسلامی بود و عالمان بسیاری به این شهر منسوباند و اغلب کسانی که با نسبت جَزَری شناخته شدهاند، از این شهر برخاستهاند؛ به ویژه در زمان آل زنگی و ایوبیان (سدههای 6 و 7ق / 12 و 13م) بر اثر تشویق و حمایت این دودمانها، خاندانهایی برجسته از علما سر برآوردند که از آن جمله باید از بنو اَثیر و بنو عبدالکریم یاد کرد (نک : سمعانی، 3 / 269-271؛ یاقوت، المشترک، 102؛ صقاعی، 29-30؛ غندور، 273-277؛ برای آگاهی از علما و بزرگان این شهر، نک : همو، 278-296).
در روزگار ابن شداد (د 684 ق) در این شهر 4 مدرسه برپا بود که به تدریس فقه شافعی اختصاص داشت. در بیرون شهر نیز یک مدرسه دایر بود (ابن شداد، 3(1) / 214). درون و بیرون شهر نیز 4 خانقاه وجود داشت (همو، 3(1) / 214-215). بهجز سیاحان مسلمان، دیگر گردشگران نیز همچون نیبور، سیمونیس، زاخاو و کوینه از جزیرۀ ابن عمر بازدید کرده ، و به وصف جنبههایی از اوضاع شهر پرداختهاند (نک : «دائرة المعارف»، VIII / 39).
منابع از این حکایت دارند که کوه جودی در مقابل جزیرۀ ابن عمر، همان محلی است که کشتی نوح پس از توفان برآن فرود آمد. روستای ثمانین که نام آن از شمار سرنشینان کشتی گرفته شده، در پایین این کوه قرار داشت و آنجا 40 قبه بود که زیر هر یک مزار مردی از افراد کشتی بود و بعدها زیارتگاه مسلمانان شد. در این شهر همچنین گور عدهای از تابعان بوده که از میان رفته است (مسعودی، 1 / 44؛ اصطخری، 78؛ هروی، 68-69؛ ابن عبدالمنعم، 150). بیشتر بناهایی که در زمان سلسلههای اسلامی در جزیرۀ ابن عمر ساخته شده، به مرور زمان و بر اثر جنگها از میان رفتهاند. با این همه، بقایای ساختمانها و اشکال تزیینی بازمانده در این شهر، گویای شکوفایی صنعت ساختمان و رفاه اقتصادی مردم آن دیار بوده است (غندور، 320-321). بخشی از باروی شهر که با سنگ بازالت ساخته و بازسازی شده، هم اکنون برجا ست (EI2, III / 961). از میان آثار تاریخی شهر، یکی قلعۀ جزیره است و دیگر، جامع اصلی، مدرسههای ابدالیه، سلیمانیه، مجدیه و مدرسة الحمراء، جامع نوح پیامبر(ع)، پل عَقابین (یا پل دشت) و پادگان حامدیه است که توسط مصطفى پاشا ساخته شده است («دائرة المعارف»، همانجا). در محلههای شهر پارهای از بقایای چند کلیسای کهن برجای مانده است (غندور، 322-323).
به فاصلۀ کمی از جزیرۀ ابن عمر در پایینْرود، بقایای پلی زیبا ست که از آن، طاقی به طول 28 متر باقی مانده است. بر ستونهای آن نقشهای کندهکاری شدهای شبیه صُوَر بروج دیده میشود که به دورۀ اَرتُقی و به روایتی دورۀ اتابکان باز میگردد (غندور، 322؛ EI2، همانجا). در بالارود نیز کنار باتمانسو، پلی است که آن را تیمورتاش، امیر ماردین بنا کرده است (همانجا). این شهر در 1387ش / 2008م دارای 562‘87 تن جمعیت بوده است («فرهنگ جهانی ... »، بش ).
مآخذ
ابن اثیر، علی، التاریخ الباهر، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، 1382ق / 1963م؛ همو، الکامل؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1384ق / 1964م؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیى عبّاره، دمشق، 1978م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمدامین و دیگران، قاهره، 1388ق / 1968م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1958م؛ ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، به کوشش بشار عواد معروف و عبدالسلام رئوف، بیروت، 1997م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن واصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش جمالالدین شیال، اسکندریه، 1379ق / 1960م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1333ق / 1915م؛ حمدانی، طارق نافع، حاشیه بر التاریخ (نک : هم ، غیاثی)؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کـوشش مرن، لایپزیگ، 1923م؛ رُهربُرن، ک. م.، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1357ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، 1383ق / 1963م؛ صقاعی، فضلالله، تالی کتاب وفیات الاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، 1974م؛ عباره، یحییٰ، حاشیه بر اعلاق الخطیرة (نک : هم ، ابن شداد)؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، 1357ق / 1939م؛ همو، تاریخ النقود العراقیة، بغداد، 1377ق / 1958م؛ غندور، محمدیوسف، تاریخ جزیرة ابن عمر، بیروت، 1990م؛ غیاثی، عبدالله، التاریخ ، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، 1975م؛ قدامة بن جعفر، الخراج ، به کوشش محمدحسین زبیدی، بغداد، 1979م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1965م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1418ق / 1997م؛ هروی، علی، الاشارات الیٰ معرفة الزیارات، به کوشش ژ. سوردل تومین، دمشق، 1953م؛ یاقوت، بلدان؛ همو، المشترک، به کوشش ووستنفلد، بیروت، 1406ق / 1986م؛ نیز:
EI2; Lane-Poole, S., Catalogue of Oriental Coins in the British Museum, Bologna, 1967; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Türkiye diyanet vakfl İslam ansiklopedisi, Istanbul, 1993; The World Gazetteer, www. world-gazetteer.com.